کد مطلب:28614 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:123

یاری جُستن از عمرو بن عاص












2409. وقعة صِفّین - به نقل از عمر بن سعد و محمّد بن عبید اللَّه -:عمرو در [ منطقه] «بیع» از سرزمین فلسطین بود كه معاویه به وی نوشت:امّا بعد؛ خبر ماجرای علی و طلحه و زبیر، حتماً به تو رسیده است. مروان بن حكم، در زمره بصریان مخالفِ [ علی] نزد ما گریخته و جریر بن عبد اللَّه [ نیز ]برای پیمان خواهیِ علی بر ما درآمده است. من دست نگه می دارم تا تو نزدم آیی. بیا تا در باب كاری با تو مذاكره كنم.

چون این نامه بر عمرو خوانده شد، وی با پسرانش، عبد اللَّه و محمّد، رایزنی كرد و گفت:پسرانم! رأی شما چیست؟

عبد اللَّه گفت:به رأی من، پیامبر خدا آن گاه كه درگذشت، از تو خشنود بود و دو خلیفه پس از او [ نیز چنین بودند]؛ و عثمان در حالی كشته شد كه تو نزدش نبودی. پس در خانه خود آرام گیر كه تو را برای خلیفه شدن نیافریده اند. نیز تو نمی خواهی برای دنیایی اندك، كناره نشینِ معاویه شوی. آن گاه زود است كه هلاك گردی و در آن حال، تیره بخت باشی.

محمّد گفت:به رأی من، تو بزرگ و صاحبْ اختیارِ قریشی. اگر این كار سپری شود و تو بر كناره باشی، خوار خواهی شد. حق در چنگ گروه شامیان است. پس همدست ایشان شو و به خونخواهی عثمان برخیز كه بدین سان، نزد بنی امیّه آرام خواهی خفت.

عمرو گفت:عبد اللَّه! تو مرا به آنچه مایه خیر دین من است، فرا خواندی. امّا تو ای محمّد! مرا به آنچه مایه خیر دنیای من است، دعوت كردی، و من در این امر، خواهم اندیشید.[1].









    1. وقعة صفّین:34، بحار الأنوار:370/32، شرح نهج البلاغة:61/2.